پارمین و آروینپارمین و آروین، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

دوقلوهای ما پارمین و آروین نازنین

یازده ماهگی

آروین و پارمین الان یک ماهه که غذاهای مارو یعنی سفره خانواده رو به صورت  میکس شده  میخورن به همراه ماست و نعناع  چقدر خوبه که ماست دوست  دارن یه روز درمیون زرده تخم مرغ و موز و شیرخشک هم که ببلاک همچنان نوش جان می کنن . آروین صبح زودتر بیدار میشه بعد میاد  پشت در اتاقی که پارمین میخوابه  دیوار و میگیره وایمیسه  و انقدر سر و صدا میکنه و در میزنه که پارمین  بیداربشه اگرم بذاریم تو روروئک که دیگه با روروئک میاد میزنه به در که خواهرشو بیدار کنه کلا باید همیشه باهم باشن. پارمین و آروین توی این دو ماه سرعت رشدشون در زمینه یادگیری بیشتر از ماههای قبل شده  پارمین  عکس من و ب...
24 بهمن 1392

آروین می دود

آ روین کوچولو راه افتاد هورا . روز 20 بهمن آروین کوچولو اولین قدمهاشو برداشت البته راه افتادن که چه عرض کنم بلند شد و شروع کردن به دویدن نمیدونم هنوز کنترل نداره روی راه رفتنش یا اینکه خودش دوست داره بدو بدو بره همون روز قبل از راه افتادنش داشتیم بین خودمون صحبت میکردیم و می گفتیم که آروین خیلی وقته که بلند میشه و وایمیسه ولی چون خیلی میترسه هنوز راه نیفتاده هنوز چنددقیقه از حرفای ما نگذشته بود که انگار به غیرت آقا برخورد و بلند شد و بدوبدو رو شروع کرد  آفرین آروین جون  البته ماهم بدنبال آروین بدو بدو میریم شاید به پاش برسیم  ...
22 بهمن 1392

عکسهای جامونده

 این عکسارو با موبایل گرفتم یه کمی بی کیفیتن ولی برای خودم خیلی بامزه هستن  دوقلوها چهار ماهشون بود     پارمین کوچولو نوزاد بود       ...
27 دی 1392

مروارید های جدید دوقلوها

روز 11 دی چهارمین دندون پارمین کوچولو بعد از کلی بیخوابی کشیدن خودشو و من بلاخره تشریف فرماشد  روز 17 دی ماه هم سومین دندون آروین جوونه زد البته همراه شد با بیماری  رزوولا که طفلک هم خودش اذیت  شد هم ما از صبح تا شب  با نق زدن های آروین خان حسابی دلمون واشد.   پارمین جون موهاشو کوتاه کرده  ...
23 دی 1392

شب یلدا و ده ماهگی دوقلوها

  اولین شب یلدای دوقلوها   این تاجها رو با تم شب یلدا خاله لیلا شون درست کرده دوقلوها  انار و هندونه و سبزی پلو خوردن در واقع چشیدن و انگار واقعا فهمیده بودن شب یلداست  اصلا دلشون نمی خواست بخوابن با چه تلاش و کوششی ساعت یک تونستیم بخوابونیمشون اصلا نفهمیدیم چی شد این شب یلدا با این دوقلوهای شیطون.           ...
23 دی 1392

نه ماهگی

ا مروز دوقولهای نازنین نه ماهه شدین   به همین  مناسبت چندتا عکس ازتون میذارم که همه ببینن چقدر خوردنی تر شدین    امروز مرخصی نه ماه من تموم شد و باید برمیگشتم   سرکار ولی دیدم بازم میتونم دو ماه مرخصی استحقاقی از ذخیره مرخصی هام بگیرم و بمونم خونه پیش دوقلوهای گلمون  بخاطرهمینم زنگ زدم با مدیرمون صحبت کردم و اونم درخواستمو قبول کرد و من هم بسی فراوان خوشحال شدم   چندوقتی بود که تصمیم گرفته بودم دکترتون روعوض کنم بلاخره طبق معمول بعد از تحقیقات فراوان دکتر افشین رحیمی رو انتخاب کردم که هم بهمون نزدیکه هم تشخیصش خیلی خوبه هم انرژی مثبته .تاحالا هم دوسه بار پیشش رفتیم ازش راضی هستیم آخه شما...
23 دی 1392

اولین برف عمر دوقلوها

امروز پارمین و آروین برای اولین بار تو زندگیشون برف رو دیدن البته الان آروین خونه نیست من و پارمین از پشت پنجره مشغول نگاه کردن منظره زیبای بارش برف هستیم جای آروین خالیه رفته خونه مادربزرگش تا اونارو از تنهایی دربیاره    امروز متوجه شدم که دندون بالایی پارمین خانوم هم جوونه زده یه مروارید خوشگل دیگه مبارک باشه پارمین خوشگلم       چندتا از ویژگیهای آروین و پارمین        یکی از ویژگیهای آروین این هستش که از بعضی از اسباب بازیهاش روز اول که میدم دستش میترسه مثلا از ماشینش یا ادم آهنیش و قسمت جالبش اینه که وقتی مثلا ازماشینش میترسه گریه کنان دنبالش راه میفته گریه برای اینک...
13 دی 1392

بدون عنوان

من دلم می خواهد نفسی تازه کنم و تراویدن تنهایی را در پیله خود مثل روییدن یک شاخه گل سرخ میخک ، ... باز احساس کنم  ! من می دانم ، که صمیمیت را وسعت بی فایده ای می بخشم  . دوستی ، بسته پیچیده به روبان ها نیست که کسی روز تولد به کسی هدیه دهد  ! من تمامیت خود را در سفره چرمینی خواهم پیچید و شبی در چهارسوی باغ ، رها خواهم کرد .   خستگی را تو به خاطر مسپار؛  که افق نزدیک است؛  و خدایی بیدار،  که تو را می بیند؛ و به عشق تو، همه حادثه ها می چیند؛ که تو یادش افتی و بدانی که؛ همه بخشش از اوست و همین اش کافی ست ... ...
5 دی 1392