روز مادر
پارسال اینموقع ها بود که آرزو میکردم یه چند لحظه ای فقط برم تا سر کوچه و یه هوایی بخورم فقط در همین حد ولی اونم نمیشد دوقلوهافقط بیست روز اول خوب بودن بعد کولیک هردوشون که خیلی هم شدیدبود شروع شد .کولیک و غیرهمسان بودنشون باعث شده بود تفاوت های زیادی باهم داشته باشن توی خوردن و خوابیدن بخصوص خیلی متفاوت بودن و بخاطر همین هم نگهداریشون خیلی سخت بود مثلا آروین اصلا شیر نمیخورد و پارمین هم اصلا خواب نداشت نه تو ننو نه روی پا هیچ جور نمیتونستیم بخوابونیمش بعضی وقتا توبغلم میخوابیدوقتی هم میخوابیدباید توبغل من میموند تا بیدار بشه منم از ترس این که بیدار نشه بچه تو بغل مینشستم روی مبل و دیگه هیچ کار دیگه ای هم نمیتونستم انجام بدم برای همین نمیشددوتایشون رو باهم خوابوند یا باهم شیر داد چون خیلی وقتا که پارمین شیر میخورداصلا آروین دلش نمیخواست شیر بخوره . همیشه یا درگیر شیر خوردن یکیشون بودیم یا درگیر خوابوندن اون یکی .
وقتی آروین میخوابید باید پارمین رو تو بغل ساکت نگه میداشتم هردوشون هم اگه بیدار بودن روزمین ساکت نمیموندن حتی یه دقیقه . کلا دربست دراختیارپارمین بودم چون واقعا نگه داریش سخت بود هرچند که با گفتن این حرفا بازم تا کسی درگیر نباشه متوجه نمیشه ولی ای کاش اونایی که متوجه نمیشن حداقل با زبون نیش و کنایه اعصاب ادم رو بهم نریزن .
حالا فکرکنید چطوری میشد دو تابچه این مدلی رو به تنهایی نگه داشت؟ درواقع این انتظار یه عده ای از اهل فامیل و نزدیکان بود که تو اون شرایط سخت کلی متلک های آبدار درجهت ناتوان نشون دادن من نثارم کردن.
و اینکه بعداز اینهمه زحمت کشیدن و تحمل روزای خیلی سخت وابسته شدن پارمین به من که اصلا هم غیر طبیعی نیست شده جزو تقصیرات و اشتباهات من و اونایی که دائم این مسائل رو برای آزار دادن من بیان میکنند نمیدونم چه هدفی دارن اونایی که تو همون شرایط سخت نمیتونستن حتی یه روز بدون کمک من پارمین رو نگه دارن و کلی منت سرمون میذاشتن برای کوچکترین کمکهاشون چرا اون موقع نیومدن پارمین رو بگیرن نگه دارن تا به من وابسته نشه البته شاید خیلی کمکای دیگه ای کردن و میکنن ولی کاملا زیرکانه اعصاب و روان من رو بهم میریزن اصلا بعضی ها نمیتونن بدون آزاردادن بقیه کمکی بکنن و واقعا زحمات خودشون روبشدت زیرسوال میبرند.
دایما سرکوفتهای مختلف بود که از اطراف به گوش میرسید مثلا :ما یه همکار داشتیم هفت قلو داشت خودش همه رو نگه میداشت یا مرد که نباید شیشه شیر بچه رو بشوره نباید شب گریه بچه بیدارش کنه بهتره جای دیگه بخوابه و اصلا بیدار نشه و این داستان ادامه داره.........
اینارو نوشتم برای پارمین نازنینم که بدونه داره تو چه فرهنگی بزرگ میشه رشد میکنه و قد میکشه باید قدر وارزش وجودش رو خودش بدونه تو فرهنگی که زن همیشه مقصره همیشه بدهکاره و امیدوارم تو مسیر زندگیش آدمای نرمالتری قرار بگیرن تا روح و جسمش کوچکترین آسیبی نبینه .