سفر به محمودآباد اردیبهشت ۹۴

بالاخره بعد از سه سال تصمیم گرفتیم و دل به دریا زدیم که یه مسافرت دو سه روزه بریم شمال صبح زود راه افتادیم که شمافسقلی ها خواب باشین ولی زهی خیال باطل اماخوب انصافا تو راه اذیت نکردین محمود آباد اولین مسافرت شما بود تجربه خوبی بود برای اینکه ما پشت دستمون رو داغ کنیم حداقل تا یک سال بعد که دیگه فکر مسافرت رو هم نکنیم ترس ازآب از شن و ماسه تو ساحل که امیدوارم از سر تون بیفته باعث میشد همش تو بغل باشید یا فقط جلوی باغچه ویلا بازی کنید ماهم باید می ایستادیم و مراقبت میکردیم اول که وارد ویلا شدیم آروین پرده اتاق رو کند کلا روحیم خراب شد گفتم دیگه تااخر چیز سالمی نمونه  تو ویلا کارمون شده بود فقط مراقبت از آروین که دست گلهای بیشتری به آب نده خلاصه ما که هیچی غیر از بدوبدو کردن دنبال شما نفهمیدیم.شماهم که از همه چی ترسیدید حتی یه سری تاب و سرسره پلاستیکی رنگارنگ هم بود که چون کفش شن بود اونجا اصلا بازی نکردین  حالا آدمی به امید زنده هست دیگه ببینیم فرصتهای بعدی چی پیش میاد. 

 کلاتوصیه میکنم برای مسافرت با دوقلوها حتما با یک گروه فامیلی دلسوز و خدوم ده بیست نفره مسافرت کنید تا شاید بتونید آب و هوا عوض شدن رو احساس کنید .

 اینم از عکساتون که کلا چند وقتیه تصمیم گرفتین اصلا به دوربین نگاه نکنین و خیلی هم پشتکار دارین تو این زمینه 

وای چقدر غر زدم